همباشی نتیجۀ کاهش اهمیّت ازدواج
همباشی نتیجۀ کاهش اهمیّت ازدواج و انگ زدائی از همباشی…
ازدواج در طول تاریخ بشر یک مراسم مهم و بزرگ و نشانی از بزرگسالی بوده و مجردهای دائمی مورد تمسخر همتایان خود قرار میگرفتند.[1] اگرچه ارتباط زن و مرد در شکلها و درجات متفاوتی از انواع ازدواج مشاهده میشد اما همیشه روابط خارج از ازدواج مورد نکوهش و مذمت بوده است. حتی همبالینی رومی هم اگرچه وجاهت قانونی پیدا کرده بود اما همیشه قوانین دولتی و پس از مدتی قوانین کلیسائی سعی در مهار و حتی حذف آن داشتند (به بخش تاثیر قوانین رومی در گسترش همباشی مراجعه شود).
در فرهنگ و ساختارهای اجتماعی مردم شمال غربی اروپا، ازدواج بود که خانواده را تشکیل میداد و همین فرهنگ با مهاجرت به آمریکا (در قرون 17 و 18)، به این دنیای جدید هم منتقل شده بود،.[2]
موقعیّت دشوار زنان و مردان مجرّد
مردانگی، زنانگی و عضویت کامل در جامعه بزرگسالان تنها با ازدواج همراه بود. ازدواج به عنوان تنها رویداد مهم بین تولد و مرگ، موقعیتی شرافتمندانه و ممتاز تلقی میشد. مردان مجرد در موقعیتی دشوار با لقب “پسر بچه یا خدمتکار” به شکل وابسته و زیردست در خانواده و مورد تحقیر و بد گمانی بودند. زنان مجرد هم با القابی همچون “ترشیده و مستخدم پیر” مورد ترحم، تمسخر و حتی اتهام جادوگری بودند.[3]
در اوایل قرون وسطی برای اینکه همبالینی بتواند شامل آثار قانونی ازدواج شود، مرد باید به مدت سه سال و یا در بعضی کشورها 20 و یا حتی 30 سال زن را در خانه خود نگه میداشت و فرزندان همبالینی هم مشروعیتی نداشتند، اگرچه در اواخر قرون وسطی به آنها حق ارث محدودی تعلق میگرفت.[4]
عدم مشروعیّت فرزندان رابطۀ همباشی
تداوم این عدم مشروعیت فرزندان ناشی از همبالینی به روشنی در عدم مشروعیت فرزندان ناشی از همباشی نیز قابل مشاهده است. همانگونه که قبلا نیز بیان شد، بخش مهمی از اطلاعات آماری همباشی در کشورهای اروپائی در سدههای اخیر، برگرفته از اطلاعات پروندههای مربوط به دعاوی پدری و مشروعیت بخشیدن به فرزندان است.
مجرمانه بودن همباشی
مجرمانه بودن همباشی تا حدود سال 1800 در کشورهای اروپای غربی، بر اساس پروندههای تعقیب کسانی که همباشی داشتهاند، قابل تشخیص است. پروندههای دادگاههای محاکمه زندگیهای منحرف روسیه تزاری هم کارکردی مشابه داشتهاند.
در اروپای شرقی پس از جنگ جهانی دوم و تا زمان سقوط رژیمهای کمونیستی، همباشی غیر قابل قبول و غیر قابل ثبت بود به عنوان مثال در آلبانی نگرش نسبت به همباشی به شدت منفی و همباشی مورد انگ بود.
همباشیهای کوتاه مدت به مانند فحشا تلقی میشد و در نهایت کسانی که همباشی داشتند ترجیح دادند که مهاجرت کنند و هرگز به وطنشان باز نگردند.[5]
مجازات همباشی در روسیه تزاری
در روسیه تزاری مجازات همباشی، در مرحله اول جدائی زن و مرد بود حتی اگر چندین فرزند هم میداشتند که به دستور پلیس انجام میشد. از طرفی دادگاه کلیسائی آنها را محکوم به توبه و اعتراف میکرد.
به این شکل که مجرم باید 14 روز در قلمرو کلیسا بماند و هر روز دعا کند، یک روز زانو زده و یک روز درازکش به شکل صلیب. روزهای دوشنبه، چهارشنبه و جمعه هم روزه سختی بگیرد و فقط اجازه خوردن نان و آب داشت تا به این شکل آماده اعتراف میشد و نهایتا متعهد میشد که در آینده هم با شریک قبلی زندگی مشترک نداشته باشد.[6]
ممانعت کلیسا و دولتها از همباشی
از اواخر قرن 16 تا قرن بیستم، کلیساها و دولتها به طور فعال همباشی را مورد اذیت و آزار قرار دادهاند و یا حداقل از آن جلوگیری میکردهاند. از جهت قانونی فرزندان نامشروع دسترسی محدودی به دارائی والدین داشتند و در نتیجه به خاطر سرمایه کمتر، شانس ازدواجشان کمتر میشد.
اصناف، فرزندان پسر نامشروع را به کار نمیگرفتند و دولت هم حق معافیت از سربازی را از آنها سلب میکرد. تا قرن 18، زنانی که در نتیجه همباشی باردار شده بودند، میتوانستد با طرح دعوای پدری، طرف مقابلشان در همباشی را به عنوان پدر فرزندشان معرفی و آبروی خود را حفظ کنند اما پس از قرن هجدهم، بسیاری از کشورها طرح اینگونه دعاوی را ممنوع و یا به شدت محدود کردند.[7]
مجازات همباشی در هلند، فرانسه و کشورهای حوزۀ اسکاندیناوی
همباشی در هلند پیگرد قانونی داشت و کسانی که دستگیر میشدند و نمیتوانستند ازدواجی را به اثبات برسانند، متحمل جریمه سنگین و یا تبعید 10 تا 12 ساله میشدند. در فرانسه و سایر کشورهای کاتولیک، همباشی به سختی مجازات میشد. در کشورهائی که از قانون مدنی فرانسه تبعیت میکردند در اوائل قرن نوزدهم، اگرچه همباشی جرم کیفری تلقی نمیشد اما دولتها به اشکال مختلف همباشیها را تنبیه میکردند. در کشورهای حوزه اسکاندیناوی نامشروع بودن همباشی برای مدتهای طولانی باقی ماند.[8]
محرومیّتهای ناشی از همباشی در کشورهای اروپائی
در کشورهای اروپائی در نیمه اول قرن بیستم نیز محدودیتهای جدی برای همباشی وجود داشت. حقوق بازنشستگی، کمک هزینه افراد تحت تکفل سربازان، وام ازدواج، مرخصی زایمان و کمک هزینه فرزند، به همباشی تعلق نمیگرفت. و یا در هلند و اسکاتلند، همباشی از دریافت خدمات اجتماعی و حق مسکن عمومی و کمک هزینه بیکاری، محروم بود.[9]
تنبیه کلیسا برای همباشی در سوئد
کلیساها جدای از اطلاعرسانی به پلیس، برای همباشی روشهای تنبیهی مخصوص به خود داشتند. مثلا در سوئد زنان باید با اعتراف در کلیسا، تطهیر میشدند. و یا در هلند، کسانی که بواسطه همباشی به زنا متهم میشدند، از مراسم عشای ربانی منع و در صورت تداوم تکفیر میشدند.[10]
حال با این همه محدودیت و نگرش منفی نسبت به همباشی، چه چیز موجب شده است که تمایل به این روش زندگی بروز و گسترش یابد؟
مزایای ناشی از ازدواج
ازدواج مزایای فراوانی داشت ازجمله اینکه: موقعیت حقوقی و اجتماعی مناسبی برای همسران و فرزندانشان ایجاد میکرد، همسران از تحریمهای دولتی و کلیسا در امان بودند و از مزایای مادی متعددی بهرهمند میشدند و از همه مهمتر زوجها از یک زندگی همراه با پایداری و تعهد با ثبات برخوردار میشدند.[11]
اما چه چیز موجب شد که مطلوبیت ازدواج کاهش و مقبولیت همباشی افزایش یابد؟
نگرشهائی جدید به نفع همباشی
روشنگریهای اخیر، افزایش و گسترش همباشی را بیشتر بر پایه تغییرات اندیشهای تفسیر میکنند. تغییراتی که نگرشها و ارزشهای اجتماعی را دگرگون میکند.[12] کاهش میزان مسئولیتپذیری و تعامل با دیگران، پیوندهای خانوادگی را آسیبپذیر و موقتی کرده است. و این شرایط همه به نفع همباشی است.[13]
اگر بپذیریم که نگرش رایج افراد جامعه میتواند هنجار اجتماعی ایجاد کند و هر چه تعداد افراد صاحب این نگرش بیشتر باشند، هنجار اجتماعی، قویتر و در نهایت منجر به بروز یک رفتار خواهد شد، امروز این تغییر نگرش افراد نسبت به ازدواج است که رفتار همباشی را به دنبال داشته است.
البته Ref… معتقد است که تغییرات شکلی تشکیل خانواده از 1960 به بعد تنها به دلیل تغییر نگرشها و ارزشها نبوده و تاثیر نفوذ اجتماعی در بروز این تحولات بسیار جدی است.[14]
استاندارد زدائی زندگی
Ref… و همکارش معتقدند که زندگی در حال استاندارد زدائی است و مفاهیم نسبت داده شده به انواع زندگیهای مشترک از جمله همباشی نیز متغییر است.[15]
آنها نمونهای از این تغییرات را اینگونه بیان کردهاند: بررسی انجام شده برای تعیین مهمترین شاخص بزرگسالی در 25 کشور اروپائی نشان داد که اولین ورود به زندگی مشترک (اعم از ازدواج یا همباشی) کم اهمیتترین نشانه بزرگسالی، و جدا شدن از خانه والدین و شروع به کار مهمترین نشانه بزرگسالی است.[16] به عبارت دیگر، زندگی مشترک در دید جوانان بیارزش شده است.
همباشی در مکزیک حاصل فرایند سکولاریزاسیون
Ref… و همکارانش بررسی پدیده همباشی در مکزیک (1930 تا 2010) را اینگونه جمعبندی میکنند: طیفی از همباشیهای سنّتی تا همباشیهای مدرن (تا اندازهای تابع نظریه گذار جمعیتی دوم) مشاهده میشود. همباشی سنّتی صرفا یک انتقام تاریخی (و یا شاید تکرار تفاوتهای تاریخی) است با قرنها سابقه. اما همباشیهای جدید حامی استقلال فردی در حوزههای مختلف است و روابط بین نسلی و قدرت جنسیتی را زیر سوال میبرد همباشی جدید که ویژگیهایش تحت تاثیر دوران استعماری اسپانیاست در واقع حاصل اوج فرایند طولانی مدت سکولاریزاسیون و آزادی است.[17]
همباشی در کانادا همراه با تغییر ارزشها
Ref… [18] در کتابی که در ارتباط با ازدواج در کبک کانادا نوشته معتقد است که در طول آغاز تا پایان قرن بیستم، ازدواج از یک ضرورت به یک گزینه انتخابی تبدیل شده است.[19] ظاهراً تغییرات جدی قوانین زندگی خانوادگی در کانادا در دهههای اخیر به سمتی است که برای همباشی رویه معمول حقوقی ایجاد کند که نتیجه تغییرات گسترده در ارزشهاست.[20]
نگاه به همباشی در کشورهای حوزۀ اسکاندیناوی
Ref… ضمن بررسی وضعیت و قوانین همباشی در کشورهای حوزه اسکاندیناوی (شامل سوئد، نروژ، دانمارک، فنلاند و ایسلند) چنین بیان میکند: در این کشورها تا پنجاه سال قبل به دنیا آوردن نوزاد خارج از ازدواج امری شرمآور بود اما امروزه پذیرفته شده است و این مطلب نشانگر آن است که دیگر ازدواج برای داشتن فرزند ضروری تلقی نمیشود.[21]
در کشوری مثل سوئد از دیدگاه جامعه شناختی، ازدواج و همباشی جایگاهی برابر دارند.[22] در این کشورها سعی بر آن است که ضمن حفظ جایگاه ازدواج، همباشی نیز مورد حمایت باشد. در حال حاضر 50 درصد نوزادان به دنیا آمده در کشورهای شمال اروپا نتیجه ارتباط خارج از ازدواج هستند.[23]
رواج همباشی در بین اسرائیلیهای سکولار
تحقیقات در رژیم جعلی اسرائیل حاکی از آن است که، همباشی در بین اعراب و یهودیان اسرائیلی تقریبا دیده نمیشود اما در بین اسرائیلیهای سکولار در حال تبدیل شدن به یک تجربه رایج است. زنان اسرائیلی متولد شده در خانوادههای آمریکائی و اروپائی نسبت به زنان اسرائیلی متولد شده در خانوادههای آفریقائی و آسیائی، همباشی را راحتتر میپذیرند.[24] از طرفی در قشر تحصیلکرده چون نگرشهای لیبرالی بیشتری دارند، تمایل به همباشی نیز بیشتر است. [25]
Ref… معتقد است که در اسرائیل عمده قوانین ازدواج سکولار است.[26] و همباشی موجب کاهش اهمیت قانونی ازدواج شده تا جائی که تمایز بین آنها در حال محو شدن است.[27] در اسرائیل همباشی به دلیل محدودیتهای سخت مذهبی به رسمیت شناخته نمیشود اما از دهه 1950، ” همسران مشهور” به رسمیت شناخته شده است. در واقع با وجود معیارها و قوانین منعطف، بسیاری از کسانی که به صورت همباشی زندگی میکنند به شرط داشتن آدرس سکونت یکسان و حداقل یک سال زندگی مشترک، به عنوان همسر شهرت مییابند و از بسیاری قوانین مرتبط با متأهلان بهرهمند میشوند.[28]
همباشی نمادی از عدم وابستگی
Cohabitation (همباشی) برای زنان نمادی است از عدم وابستگی، که در ازدواج به صورت ضمنی ایجاد میشود. آنها نگران ناعادلانه بودن توازن قدرت در ازدواجاند و با همباشی برابری جنسیتی بهتری را دنبال میکنند.[29]
البته باید توجه داشت که اگرچه امروزه همباشی کمتر مورد انگ قرار میگیرد اما این مطلب در همه جا صادق نیست همانطور که به عنوان مثال در کشورهای آسیای شرقی همباشی همچنان مورد انگ است.[30]
همباشی نتیجۀ کاهش اهمیّت ازدواج …
و انگزدائی از این پدیده اجتماعی، یکی از نمودهای گسترش فرهنگ سکولار است. طلاق یکی دیگر از دلایل اصلی همباشی و نمودی از فرهنگ لیبرال است.
[1]– (Ref…, 2015, p. 8)
[2]– (Ref…, 2007, p. 27)
[3]– (Ref…, 2007, p. 29)
[4]– (Ref… , 2008, p. 115)
[5]– (Ref…, 2015, pp. 4,5)
[6]– (Ref…, 2015, p. 13)
[7]– (Ref…, 2015, pp. 6,7)
[8]– (Ref…, 2015, p. 8)
[9]– (Ref…, 2015, p. 9)
[10]– (Ref…, 2015, p. 8)
[11]– (Ref…, 2015, p. 6)
[12]– (Ref…, 2015, p. 702)
[13]– (Ref…, 2015, p. 3)
[14]– (Ref…, 2008, p. 157)
[15]– (Ref…, 2015, p. 721)
[16]– (Ref…i, 2015, p. 708)
[17]– (Ref…:, 2016, p. 134)
[18]– Ref…
[19]– (Ref… , 2016, p. 62)
[20]– (Ref… , 2016, p. 96)
[21]– (Ref…. , 2017, p. 5)
[22]– (Ref…. , 2017, p. 9)
[23]– (Ref…. , 2017, p. 52)
[24]– (Ref…, 2016, p. 968)
[25]– (Ref…, 2016, p. 983)
[26]– (Ref…, 2016, p. 440)
[27]– (Ref…, 2016, p. 460)
[28]– (Ref…, 2015, p. 149)
[29]– (Ref…, 2018, p. 9)
[30]– (Ref…, 2020, p. 37)